زندگی
: زندگی جوانی پرشور وبا نشاط ونا اشنا با غمهای دنیاناگهان بر اثر یورش گناهی دستخوش نا ملایمات میگردد وقدم
در درون دنیای عشق و وفا می نهد.
خودخواهیها وامیال سرکش وحیوانی عروسکهای انسان نما
بنای رویاهای بی پایان وارزوهای طلائیش را در هم میریزد
ونابودمیسازد وساحل ارام زندگیش در معرض طوفانهای سهمگین
دردورنج دریای متلاطم دنیای خودپرستان وعشاق بیقرار پول
وثروت قرار میگیرد.
پاکی وشرافت از دیار کوچک قلبشان میگریزد وناخود
اگاه بوسه بر لبان هوس انگیز گناه میشود وبرای بازگشت
پاکی از دست رفته از ثروت واسایش چشم میپوشد واز
خوشیها زودگذر این دنیا فانی میگذرد.
حقیقت تلخی جوان غم انگیز را بسوی منجاب فساد وبدنامی
سوق میدهد ومرگ را بر زندگی ترجیح میدهد ولی الهه عشق
بیاریش میشتابد.
پرستوی کوچک وزیبایش با اسمانهابمیان فرشتگان پرواز
میکند تا از زشتیهاوناکامیهای این دنیا خاکی دورباشدزیرا
قلب کوچکش نمیتواند در مقابل ناسازگاریهای زندگی سر تسلیم
فرود آورد.
از پرستوی سفیدش دو گل برای اوبیادگار ماند که یکی در اندک
مدتی پژمرده گردیدودیگری در هنگام شکفته شدن شبنمهای غم
تنهایی را بر گلبرگهای کوچکش حس نمود.
جوان رنجیده وافسرده حال زمانی میگوید مگر گناه من چیست که دنیا
طردم کرده است؟ زندگی رنجم میدهد وامیدهایم در گرداب ناامیدی نابود
شده اند ودر اغوش غم ودرد اسیرم از این زندگی متنفرم ومیخواهم بمیرم
زمانی بعد در بستر بیماری زیر لب اهسته میگوید زندگی را دوست دارم
ونمیخواهم بگویم
خداحافظ زندگی
۱۳۴۵۶
خیلی وبلاگ خوبی داری عزیز دوست دارم امیدوارم که موفق باشی